سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر بنده آجل و پایان آن را مى‏دید ، با آرزو و فریبندگیش دشمنى مى‏ورزید . [نهج البلاغه]
عصـــــــــــر موعـــــــــــــود


  • کلمات کلیدی : عصر موعود، مارکده
  • شاهسون مارکده ::: جمعه 88/5/9::: ساعت 7:59 صبح

    سلام برمهدی . سلام برهمه آن کسانی که عاشقانه و خالصانه منتظرظهورند.

    خجسته میلاد باسعادت یگانه منجی عالم بشریت مهــــــــــــــدی موعود (ع) به تمام مسلمین جهان تبریک و تهنیت عرض میکنم .

    به امــــــــــــــید ظهـور


    نیمه شعبان شب مـــــــیلاد نـــــور      نیمه شــــعبان شب جـشن و ســـرور

    نیمه شعبان شب شــــعر و غــــزل     نیمه شـــعبان شب شیــــر و عســـــل

    نیمه شعبان شب صـــــاحب زمــان     یک شب زیــــبا تـر از رنگــین کمان

    امشب آمــــــد خـونخواه فاطــــــمه     جشن مــــــیلادش مــــبارک بر هـمه

    باز امشب درب رحمـــت بـازشــــد    باز فـــــصل عاشــــقی آغــاز شـــــد

    خـــانه دل را پر از گل کــــرده ایم     کوچه هـــا را غــرق سنمبل کرده ایم

    جاده هامان را چراغـان کـــرده ایم     مـقـــدم او را گل افشـــان کــــرده ایم

    از قـــــدوم آن قـــــد و بالای سبـــز    شــهـر را پـوشـــانده ایـم کالای سـبز

    باز اسپــند و گــلاب و چـای و قـند     پرچم  (یامهـــــــــدی) شد هـرجا بلند

    شیرو شربت ما به مردم می دهــیم     با مـحــــبت با تبســــــــم مـی دهــیـم

    نذرهامان آب و خـرما عــطر سیب    روی لـبهـا آیـــــ? ( امــــــن ّیــجـیت )

    یازده گــل داشــــــتیم ای دوســــتان    باز یک گــــل شـــد شکوفا در جهـان

    یک گل از گلخانه سبــــز رســــول    یک گــــل از گــــلزار زهــرای بتول

    یگ گل از بــاغ امــــیرالمــؤمنــین    عطــر خـوشـــبوی خــــدا روی زمین  

    یگ گل یـــاس از گـلستان بهـــشت    نرگس زیــــــبا ز بســـــــــتان بهــشت

    یگ گل از گلشن سـرای عاشــــقی    یگ گل از گلدســــــته هــــــای رازقی

    یگ گلی که بوی زهـــرا مــــیدهـد    از عبـــــایش عطــــــر مــــــولا میـدمد

    یگ از گــلهای خـوشـــبوی جــنان     هست این گل (مهــــدی صاحب زمان)

    آه! اگر امشب شب شــادمانی است     پـــــس چــرا چشمان مـن بارانی است

    اشک مــن امشب تـلاطم می کـــند     قطـــــره با دریــــا تکـلم مــی کـــــــند

    آه!!! امشب بیـــــقـرام بیــــــــقـرار   بیـــــــــــقرار دیـــــدن روی نگـــــــار

    مـی زنـــــد پرپر دل بــــی طـاقـتم     شــــــاید... امشــب داده دلبر حــاجتم

    چیست این دلـشوره هــای بیکــران    گـــرنمی بینم رخ (صــــــاحب زمان)

    امشب ای دل لحظه ای غافل مباش    غــــافل از آن یار سیمـــین دل مبــاش

    شاید...امشب سررسد هجران صبر    ســـــر زند (مهتاب) مــا از پشت ابر

    شاید...امشب یک نفــراز عابـــران    باشــــــد آقا (مهــــدی صاحب زمان)

    شاید...امشب ای دل بیـــتاب مــــن     آیـــــد او کـــه آمـــد اندر خواب من

    شاید...امشب خــواب من تعــبیرشد     واژ? شــــــعـر فــــــرج تفــسیر شد

    شاید...امشب ای دل دیــــوانــــه ام     از رُخــش روشــن شود کاشــانه ام

    آه !!! اگـــر امـشب ببینم روی یــار    میـــگذارم ســــــر روی زانوی یار

    آنقدر میـــگریـم از شـــوق وصــال     تا شـــوم مـــدهـوش از ذوق وصال

    آه!!! مهدی جان بگو کی می رسـی    مـــا که مـــــردیم از غــــم دلواپسی

    تـــو کــجایـی ای امــام عــاشــــقان    کــــربـلا یا کـه نجــف یا جـمکــران

    هـــــرکجـا هـستی خــدا هـــمراه تو   خیــــــره مانده چــــشم ما در راه تـو

    مـــــهـدی ای حامی مـحـرومان بـیا    مـــــــهـدی ای نـاجی مـظلومـــان بیا

    هـــرکــجاهــستی تـو ای شاه جهان     یک نــــظر کن جـــــانب  افغانستان

    ای امــــید شیعـــیان ای گــل بـــــیا     باری هــــم آقــا ســـــوی کـــابل بیا

    شیـعیانت بــی تـــو تنــها مانــده اند     بی تـو غــرق بهــر غمها مــانده اند

    شیعه اینجا بی تو بی بال وپــراست     شیعه بـی تـو بیکس وبی یاوراست

    توسـن زیـــبای خــود را زیــن نـما     خالی دنــــیا را زجــور و کـین نما

    ذولفقار باب خـــود در دســت گیــر    داد مـــــا زین ظــالمان پــست گیـر

    مــشت این نامــردمـان را بـاز کــن     کــــربـــلای دیگـــری آغـــــاز کن

    اجــنبی را بــیرون ازاین خـاک کن     خاک مـــارا از کثـــافت پـــاک کن

    بـشنویـد ای ظـالــمان باشـــید خــبر     یک نفرمی آیـد... (این زنگ خطر)

    بـــشـنوید ای بـوشـــیان  نــاخــلـف     یک نفـــر می آیـــد از سمـت نجف

    یک نفـر یک جـمعه می آیــد زدور   یک نفریک جمعه خواهدکرد ظـهور

    یک نفـر یک یکــه تـاز تـکـســوار      یک نفــردر دست او یک ذولفــقار

    یک نفـر از جـنس نـور آیـنه پـوش      بــیرق سبـــز امــــامت روی دوش

    یک نفـر روشـــن تر ازهرمـاهتاب      یک نفـــر نــــورانی تر از آفــتاب

    یک نفـر از خـــانــدان مـصـــطفی      یک نفـــــــر از زادگان مرتــــظی

    یک نفـر از نــسل عباس و حســین      یک نفر با نیزه و تیـر و سنـــــــین

    با خبـــــر ای کـــافـران بـی خـــــدا    مهــــــدی می آیــــد ز آغـوش خـدا

       مـــهـــــدی جـانم جــان زهـرا مادرت

      ایـــن گـــدا را تــو مــــرانی از درت

       ای امـــــام نـــازنین زیــبا نــــــــگــار

       عشق خود را تو مگیراز"مهـدی یار"

    با تشکراز آقای مهدی یار التماس دعا

     



  • کلمات کلیدی :
  • شاهسون مارکده ::: جمعه 88/5/9::: ساعت 7:53 صبح

    باز دلم هوای جمعه کرده است ...
    هوای انتظار یار ،
    باز پشت پنجره انتظار نشسته ام تا خورشید عدالت از پشت ابر غیبت ظهور کند و هزاران دیده مشتاق را به نور قامت رعنایش منوّر کند ...
    باز به دور دست ها می نگرم تا صدای شیهه اسبِ آن تک سوار عشق به گوش رسد ....
    دلم تنگ توست ای سوار انتظار !
    دلم تنگ ارامش است
    و آرامش یعنی آمدن رویای انسان های مشتاق و شیدا .
    آرامش یعنی حضور .

    باز دلم هوای جمعه کرده است .
    جمعه حضور ...


    و زمزمه همیشگی دلهای منتظرت
    باز بر لبها جاری است ...
    دل به داغ بی کسی دچار شد
    نیامدی ...
    چشم ماه و آفتاب تار شد
    نیامدی ...

    سنگهای سرزمین من در انتظار تو
    زیر سم اسبها غبار شد
    نیامدی ...

    ای بلندتر زکاش و دورتر زکاشکی
    روزهای رفته بیشمار شد
    نیامدی ...
    عمر انتظار ما حکایت ظهور تو
    قصه بلند روزگار شد
    نیامدی ...

    نویسنده: منصور حسین آبادی



  • کلمات کلیدی :
  • شاهسون مارکده ::: یکشنبه 88/5/4::: ساعت 7:20 صبح

    مولای من، ای سبزترین بهار هستی...!

    بیا که دل آسمانیم سخت تنگ آمدن توست. بیا که آسمانیان غریب مانده اند.

    بیا که بی تو زمین تنگ است و آسمان دلتنگ...!

    ای کشتی نجات اگر تو نیایی آسمان دلمان گرفته خواهد بود و داغ عصرهای آدینه هر هفته

    بر دلهایمان سنگینی خواهد گرد.

    ای مهربان من اگر تو نیایی حیات بوی ماندن نخواهد داشت و زنده بودن بوی زندگی نخواهد داد.

    ای مهربان ترین منجی موعود...! چاره مان فقط به دست توانای توست.

    مولای من...! عاشقانه تو را دوست می دارم...! بیا که در انتظارت در هر لحظه شعر انتظار را

    می سرایم :

    همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی



  • کلمات کلیدی :
  • شاهسون مارکده ::: یکشنبه 88/5/4::: ساعت 7:18 صبح

     

    یا صاحب الزمان !


    داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست . شرمنده ایم... می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . می دانیم کوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است که در حق تو کرده ایم ...


    یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ، و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم . به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .


    اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم . اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم . اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به کوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .


    ای یوسف زهرا !


    خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ، ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ، روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین . به ما ترحم کن که بیچاره ایم و مضطرب


    ای عزیزِ مصرِ وجود !


    سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است . نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهکار ...از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر کن .


    یابن الحسن !


    برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی – هر چند اندک – آورده بودند ، سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند . اما ... ای آقا ! ای کریم ! ای سرور ! ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است . آن کالای اندک را هم نداریم . اما... نه ، کالایی هر چند ناقابل و کم بها آورده ایم . دل شکسته داریم ... مقدورمان هم سری است که در پایت افکنیم .


    ناامیدیم و به امید آمده ایم. افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم . سفارش نامه ای هم داریم ... پهلوی شکسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم ...


    چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی     ***    چه بــغـض ها که در گلو رســــوب شد نیامدی


    حـریر آتشـــین ســخن تبر به دوش بت شــکن     ***    خـــــدای ما دوباره سنگ و چـــوب شد نیامدی


    تـــمام طول هـــفته را به انتـــــظار جـــمعه ام      ***   دوبـاره صــبح ظهر عصرنه غروب شد نیــــامــدی



  • کلمات کلیدی :
  • شاهسون مارکده ::: یکشنبه 88/5/4::: ساعت 7:17 صبح

    ببینید و بخوانید که عربهای خلیج فارس با پولها چکار میکنن ( با این که روزانه چندین هزار نفر در دنیا از گرسنگی جان میبازند)فقط مواظب باشید سرتان سوت نکشد
    برج العرب هتلی مجلل در دوبی، امارات متحده عربی است. ساختمان آن 321 متر
    ارتفاع دارد و در جزیره‌ای مصنوعی 280 متر از خشکی بنا شده‌است. کوچک‌ترین
    اتاق هتل 169 و بزرگ‌ترین اتاق آن 780 متر مربع مساحت دارند.رقم دقیق
    هزینه شده برای ساختمان بنا مشخص نیست، اما گمان می‌رود بیش از 1 میلیارد
    دلار آمریکا باشد. برای جبران هزینه‌ها تمامی اتاق‌های هتل بایستی برای 400 سال اجاره شوند.هتلی که مسافران اختصاصی و پولدار آن با هلیکوپتر از
    فرودگاه به هتل منتقل میشوند و گاهی نیز اگر اتاق های گران این هتل را
    کرایه کنند ، یک هلیکوپتر اسکورت نظامی نیز شما را از فرودگاه تا هتل
    بدرقه خواهد کرد تا مبادا خطری متوجه شما شود .این هتل به همراه هتلی که
    در نیویورک آمریکا قرار دارد تنها هتل های هفت ستاره دنیا هستند و بهترین
    هتل های دنیا نیز محسوب میشوند.

    هفت طبقه از این هتل به صورت آکواریوم در زیر دریا وجود دارد. اجاره
    کوچک‌ترین اتاق این هتل شبی 6 هزار درهم است. سرو هر غذا در این هتل کمتر
    از 1000 درهم نیست.اطاق های اختصاصی این هتل که برای مهمانان مخصوص و
    افراد پولدار میباشد هر شب بیش از 40 میلیون تومان هزینه خواهد داشت . با
    وجود قیمت بالایی که این هتل دارد ، مسافران زیادی را در خود جای میدهد ،
    مطمئنأ افرادی که در دبی هستند و یا به دبی سفر کردند ، متوجه تعداد زیاد
    پرواز هلیکوپتر ها بر فراز شهر دبی هستند که اکثر این هلیکوپتر ها مسافران
    این هتل هفت ستاره هستند.

    و اما حقایقی عجیب ...



     اما نکته جالب
    در ساخت این هتل که کمتر کسی از آن خبردار هست ، صلیبی بودن قسمتی از
    معماری این هتل هست . به اینصورت که هنگامی که از دریا به این هتل نگاه
    شود ، این هتل به شکل یک صلیب دیده میشود . این هتل که جزو نمادهای دبی
    بود پس از ساخت کامل هتل و متوجه شدن به طرز معماری این هتل ، نماد این
    شهر از این هتل برداشته شد . داستان اینجاست که برای ساخت این هتل ، اعراب
    با بزرگترین معماران جهان برای ساخت این هتل همکاری کردند و معماران مسیحی
    نیز برای اینکه زرنگی خود را به مسلمانان نشان دهند نمادی از این هتل عظیم
    را به شکل صلیب درآوردند و تا پایان ساخت این هتل فقط خودشان از این راز
    آگاه بودند . پس از ساخت این هتل عکسبرداری و فیلمبرداری از هتل ( نمادی
    که به شکل صلیب هست ) ممنوع شده و هم اکنون نیز به هیچ کس اجازه عکسبرداری
    از این قسمت هتل داده نمیشود و عکسبرداری و فیلمبرداری پیگرد و مجازات
    سختی را در امارات خواهد داشت . در ایران نیز میدان آزادی به شکل صلیب
    ساخته شده به اینصورت که اگر از آسمان به میدان آزادی تهران نگاه کنیم
    آنرا به شکل یک صلیب میبینیم.




    منبع :     
    irannuke


  • کلمات کلیدی :
  • شاهسون مارکده ::: پنج شنبه 88/5/1::: ساعت 6:28 عصر

    برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج) عبارت زیر را صد مرتبه زمزمه کنید





    به امید ظهور هر چه زودتر آن تنها منجی عالم بشریت ............
    الهی آمین



  • کلمات کلیدی :
  • شاهسون مارکده ::: پنج شنبه 88/5/1::: ساعت 7:36 صبح

    با بزرگان درباره شهید عرب:
    شهید قربانعلی عرب

     به یاد سردار رشید اسلام شهید
    قربانعلی
    عرب    جانشین عملیاتی لشکر 14 امام حسین (ع ) "آقای
    گل"

    در سال 1336 مقارن عید سعید قربان روستای (مارکده
    )
    از توابع شهرکرد با تولد نوزادی شایسته , صفائی دیگر پیدا
    کرد که والدین او به خاطر ارادت به ساحت اقدس امیرمومنان (ع ) برای او نام پر
    محتوای « قربانعلی » را انتخاب نمودند خانواده ایشان کشاورز و مستضعف بودند و نور
    وابستگی آنها به مذهب و اهل بیت (ع ) نمایان و عالمگیر بود.
    در سن شش سالگی پدرش را از دست داد و این امر باعث شد پس از چند سال تحصیل را رها
    کرده و همراه مادرش به اصفهان عزیمت نماید. تلاش برادران ایشان برای ادامه تحصیل
    وی موثر نیفتاد و به خاطر مشکلات مالی مجبور شد به شغل درب و پنجره سازی روی آورد.
    در آغاز نهضت اسلامی به صف مبارزین پیوست . عشق و علاقه عجیبی به امام خمینی (ره )
    داشت و این عشق تا آخرین لحظات عمر پربرکتش محفوظ ماند.
    در سالهای اول پیروزی انقلاب ازدواج کرد که از آن شهید عزیز 3 فرزند (2 دختر و 1
    پسر) بجای ماند که تنها فرزند پسر او به علت بیماری به رحمت ایزدی پیوست . با شروع
    درگیری در مناطق غرب کشور به کردستان اعزام و مدتی را در کسوت نیروی بسیجی به خدمت
    مشغول شد. در اولین روزهای هجوم ارتش بعث عراق به خاک میهن اسلامی از کردستان به
    جنوب عزیمت نمود و مبارزه را از خط شیر دارخوئین آغاز نمود . در حفر کانال 2
    کیلومتری خط شیر نقش بسزائی داشت و در عملیات فرمانده کل قوا از خود حماسه های
    جاودان نشان داد که این امر موجب شد در عملیات ثامن الائمه (ع ) فرماندهی گردان به
    ایشان واگذار شود.
    سردار شهید عرب به خاطر استعدادهای زائدالوصفی که داشت به شورای فرماندهی لشکر
    امام حسین (ع ) راه پیدا کرد و تا زمان شهادت در مسئولیتهای مهم و سرنوشت سازی که
    به وی واگذار شد مردانه و در نهایت تلاش و کوشش از اسلام و انقلاب دفاع کرد. این
    فرمانده لایق بارها تا حد شهادت پیش رفت و از هر عملیاتی با تن مجروح برگشت و
    سرانجام در تاریخ 1364,2,12 درحالیکه مسئولیت جانشین عملیاتی لشکر را عهده دار بود
    در جاده خندق (منطقه عملیاتی بدر) به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
    سردار شهید قربانعلی عرب در آینه خاطره ها و گفتارها :
    ث از همان ابتدائی که ایشان مسئولیتها را قبول کردند سادگی و خلوص زائدالوصفی در
    ایشان دیده بودیم و این سادگی و اخلاص در عملیاتها خیلی به او کمک میکرد و کارها
    را بخوبی پیش می برد. بیشتر بچه هائی که الان مسئولیتهای مختلف عملیاتی دارند , از
    آنهائی هستند که زیردست او بزرگ شدند و فرماندهی , صداقت , اخلاص و مدیریت را از
    ایشان یاد گرفته اند.
    « سردار شهید خرازی »
    ث (شهید عرب ) در لشکر جایگاه خاصی داشت و تمام نیروها از ایشان درس می گرفتند , او
    علاوه بر سمت فرماندهی , مانند یک پدر , دلسوزی می کرد. نیروها خوشحال می شدند که
    اینچنین وجود پربرکتی در این لشکر هست و به همین خاطر همه جا او را می شناختند.
    « سردار شهید قوچانی »
    ث آقای عرب همواره ذکر خدا بر زبانش جاری بود و سیمای نورانی و بشاش او در سخت
    ترین مصائب و مشکلات تسلی بخش و الهام بخش بود و ما را در راه مبارزه با شداید
    یاری می داد. او اکثر روزها را روزه می گرفت و قضای روزه ها را حتی در تابستان گرم
    و سوزان ادا میکرد.
    « همسر شهید »
    ث از ملاقات حضرت امام خمینی (ره ) برگشته بود به من گفت : اگر میخواهی بیا چشمان
    مرا ببوس , علت را سئوال کردم گفت : این چشمان موفق به زیارت چهره نورانی امام شده
    است , چشمان من متبرک شده به دیدن کسی که حاضریم جان خود را در راهش فدا کنیم .
    « برادر شهید »
    ث من چندین بار از زبان آقای خرازی شنیدم که لقب (مالک اشتر) را به آقای عرب می
    دادند و در موقعیکه خبر شهادت ایشان را به حاج حسین دادم از او به نام مالک اشتر
    یاد کردند.
    « حاج حسین رضائی برزانی »
    آقای گل تکیه کلام او در صدا زدن افراد بود. به عنوان مثال یک بسیجی را که میخواست
    صدا بزند یا هر شخصی را که می خواست صدا بزند و اسمش را نمی دانست یا اگر هم می
    دانست میگفت « آقای گل ... »
    « فرمانده شهید لشکر امام حسین (ع ) شهید خرازی »
    ث ما خداوند را شکر گذاریم که مدتی را در خدمت آن بنده مقرب خداوند
    بودیم و شهادت او بر ما بسیار تاثیرانگیز و ناراحت کننده بود.
    « سردار شهید حاج علی قوچانی »
    ث در اتاق عمل بیمارستان بعد از آنکه سینه مجروحش تحت عمل جراحی
    قرار گرفت پرستار اتاق عمل می گفت : او درحالت بیهوشی با دست به سینه زخمی خود می
    زد و حضرت زهرا(س ) را فریاد می نمود.
    « برادر شهید »
    ث او آدم فوق العاده مخلص و متواضعی بود , هم در زندگی , هم در جنگ
    , اخلاص بسیاری داشت . هر جا بحث کار بود حضور پیدا میکرد. عشق وافری به آقای
    خرازی داشت . بارها اظهار می داشت : آقای خرازی هر کاری بگوید انجام می دهم .
    « غلامحسین هاشمی »
    ث تکیه کلام او « آقای گل » بود خیلی مودبانه و با احترام , افراد
    را با لفظ « آقای گل » صدا میکرد. احترام خاصی برای رزمندگان قائل بود.
    « ناصر علی بابائی »
    ث مرحله اول « عملیات بستان » شروع شده بود. بستان به محاصره
    درآمده بود و نیروهای عراقی در آن شهر گیر افتاده بودند. آقای عرب دو گردان پیاده را
    فرماندهی میکرد. ما به عنوان نیروی اطلاعاتی هر وقت با او کار داشتیم , می باید
    آنقدر در خطوط مقدم زیر آتش رگبار و خمپاره میگشتیم تا کنار سنگری و یا در میان
    چند بسیجی او را می یافتیم و...
    « حمید رئیسی »
    ث وقتی به مرخصی می آمد یک اکیپ تشکیل میداد و به خانواده شهدا سر می زد , به
    عیادت مجروحان می رفت . حتی در روستاها و بیرون شهر و این درحالی بود که خود
    مشکلات عدیده ای داشت ...
    « حاج جواد امینی »
    ث همیشه یک قرآن جیبی همراه داشت و روزانه چند آیه آن را تلاوت میکرد. تاکید خاصی
    بر ترجمه آیات داشت به همین جهت قرآنی تهیه کرده بود که متن آن ترجمه شده باشد.
    « ناصر علی بابائی »
    « از گفتارهای شهید »

    جبهه انسان را می سازد , جنگ ما واقعا سازنده است , اینجا شفاخانه است .
    باید بجنگیم تا زمانی که انشاالله به پیروزی برسیم .
    ... یکبار در تنگه چزابه از طرف دشمن آتش ریخته می شد و ما نمی توانستیم سنگر
    بسازیم . حجم آتش زیاد بود. به برادران گفتیم : « بیائید دعای فرج بخوانیم . » پس
    از خواندن دعای فرج , آتش به طور کلی قطع شد و دیگر آنجا آتش نریختند.
    « از وصیتنامه شهید قربانعلی عرب »
    ث خداوندا! تو را شکر می کنم که به من این نعمت بزرگ را عطا کردی که دین مبین
    اسلام را اختیار کنم و تو را شکر می کنم که راهنمای مرا قرآن , رسول گرامیت (ص ) و
    ائمه (ع ) قرار دادی .
    ث خداوندا! مرگ مرا شهادت در راه خودت عطا بفرما و موقع شهادت به جای ناله , ذکر
    خودت را بر زبانم جاری ساز و با چهره خندان ببر.
    ث خدایا! هجرت کرده ام برای رضا تو , در جهاد مقدس با آنچه که در توان داشته ام و
    این توان نیز از خودت است ما چیزی از خودمان نداریم و هرچه داریم از توست .
    ث ماخذ : کتاب عشق گوید
    عباسعلی محسنی




  • کلمات کلیدی :
  • شاهسون مارکده ::: پنج شنبه 88/5/1::: ساعت 7:7 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    بازدیدهای وبلاگ
    بازدید امروز: 0
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدید :16690

    مشخصات نویسنده
    عصـــــــــــر موعـــــــــــــود
    شاهسون مارکده
    این وبلاگ برای مطالب گوناگون و در کنار آن برای آشنای مردم با روستای مارکده ایجاد گردیده

    پیوندهای روزانه

    دسته بندی مطالب

    آرشیو شده ها

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    عصـــــــــــر موعـــــــــــــود

    لینک دوستان

    موسیقی وبلاگ